ویدکو



نسیمی حیات‌بخش وزیدن گرفته است که بشارت باران با خود دارد. باد قطرات آب را از دورترین نقاط دریاهای دور گرد می‌آورد و موج بر می‌انگیزاند. تلاطم دریا اکنون خبر از طوفانی نزدیک دارد، طوفانی که در جهان وارونه‌ی جهل و ظلم و استکبار انقلاب خواهد کرد و کفار و مستکبرین را که به‌ناحق حاکمیت یافته‌اند به زیر خواهد کشید و صالحین و مستضعفین را وارث زمین خواهد ساخت. 


امروز رفتم هرابال

با ماشین پسر عموم رفتم

برای برگشت رفت پیست اسکی پولادکف که توی شهرمون هس

منم اومدم برگردم که علیرضا با موتور اومد

یه خورده دور دور زدیم 

یعنیا یعنیا.

یخ زدیم عامو

سپیدان چرا ایقدر سرد شده ها؟

خوبه که پیست اسکی راه افتاده

ها ولی من که امروز یخ زدم، بعدش رفتم یه نوبت دندون پزشکی برا فردا گرفتم، بعدم رفتم سپاه درباره کسر خدمتم پیگیر شدم. ظهر هم که شد رفتیم با علیرضا ناهار هات داگ زدیم با سس تندش که آنچنان تند بود که از سرم بخار زد بیرون، سپس به خانه آمده استراحت نموده.

در نهایت امشبم باز با خانواده رفتیم هرابال کلی خرید داشتیم و برگشتیم. خرید با خانواده چقدر حال میده نه؟


نسیمی حیات‌بخش وزیدن گرفته است که بشارت باران با خود دارد. باد قطرات آب را از دورترین نقاط دریاهای دور گرد می‌آورد و موج بر می‌انگیزاند. تلاطم دریا اکنون خبر از طوفانی نزدیک دارد، طوفانی که در جهان وارونه‌ی جهل و ظلم و استکبار انقلاب خواهد کرد و کفار و مستکبرین را که به‌ناحق حاکمیت یافته‌اند به زیر خواهد کشید و صالحین و مستضعفین را وارث زمین خواهد ساخت. 


این مطلب رو کپی کردم از دلم

چققققققدر بده دوستی‌های سابق بلایی به سرت آورده باشه و اوووووونقد ضربه خورده باشی که دیگه نتونی هیچ رابطه‌ی انسانی‌ای حتی با کسی که با حُسن نیت به سمتت اومده شکل بدی. فکر می‌کنه که میتونه با تو دوست بشه و تو رو به عنوان تکیه‌گاهی برای سختی‌هاش انتخاب کنه و تو هم میدونی او آدم بدی نیست و میتونه قسمتی از تو رو پُر کنه اما میدونی اوووووونقد توقعاتت از دوستی بالاست و اوووووونقد به خودت و او سخت خواهی گرفت که بهش لطف میکنی و طوری به گرم گرفتنش، سرد جواب میدی که او با خودش فک میکنه این آدم چرا خودش رو اینجوری میگیره؟
در حالی که تو خودت رو نمی‌گیری، فقط از یکطرف نمیخای او توی دردسر بیفته و از طرف دیگه هم میدونی خودت توی اون دوران پر تب و تاب دوستی انتظارت از دوستت اوووووونقد بالا میره که قطع به یقین او نمیتونه برآورده‌‌ش کنه و کار میکشه به دلخوری‌های مداوم و دعواهای همیشگی. مثل دوستی یه بادکنک با یه کاکتوس، هر وقت میخای بهش نزدیک بشی و کدورت‌ها رو بذاری کنار باز دعوا میشه و باز روز از نو روزی از نو. پس عطای دوستی رو به لقاش می‌بخشی و تنهایی میشه سرنوشت محتوم تو. تنهایی‌ای خودخواسته و خودْ تحمیل شده اما او که این چیزا رو نمیدونه فقط می‌بینه که تو داری سرد جواب میدی و هر چی سعی میکنه بهت نزدیک بشه کمتر جواب میگیره و رفتار تو رو بر چیزی غیر از غرور، حمل نمیکنه.
چققققققدر بده بعضی وقتا که کسی رو میخای که فریادهات رو بشنفه، حرفات رو نه، فریادهات. تو رو به آسمون فریاد بزنی و او فقط بشنفه و چیزی نگه. فقط همین که ببینی که دوستت داره میشنفه تسکینت میده انگار و چققققققدر بده که هیچ دوستی برای چنین لحظاتی نداریچون به همه‌ی افراد محترمی که دور و برت هستن و احتمالاً دوست دارن باهات دوست بشن، لطف کردی و از خودت روندیشون! تو موندی و فریادهای بی شنونده و بیکرانه‌ای پیش رو. همین. خلاص. 
+ این مطلب، فقط یک دلنوشته است و هیچ اشاره‌ای به هیچ ماجرای واقعی یا حتی غیرواقعی :-/ ندارد. 



شاید باورت نمیشه،هر کسی بهم میگفت بدی فکر میکردم بدم! هرکی میگفت عالی هستی فکر می کردم عالی هستم!
یکی بهم می گفت عاشقتم فکر می کردم عاشقمه!!!!!!!
ولی خب زندگی مثل مزرعه میمونه میتونی یه روزی برداشت محصولتو ببینی.
میبینی گندم کاشتی و جو داری درو میکنی.
خوبی زندگی همینه که بعضی وقتا بهت می فهمونه نباید به هر هرزه گویی توجه کنی.

فقط کافیه راهتو بری. اون چیزی که دنبالشی، کار،خونه،ماشین،عشق و . هم پیدا میشه.
ممنونم ازت زندگی

ممنونم

ممنونم


بسم الله الرحمن الرحیم


شعری از دوست خوب و شاعرم آقای عبدالله سالمی از بستک فارس


   خداوندا مگر بودیم سزاوار                      ***        شدیم در حلقه دنیا گرفتار

همه رفتند از این دنیای فانی                    ***        هدایت کم ما را در شب تار


چقدر امسال عوض بوده ز پارش                ***        و هر سالی شده بدتر ز پارش

خداوندا چرا مردم چین اند                        ***        که هر شخص زند خنجر به یارش


چه سازم که فساد عادی شده در نزد مردم ***        که این دین خدا ناقص شده دست مردم


که مردم نیستند،باید،آنکه باشند              ***         خداوندا بکن چندی را تو مرهم


عبدالله سالمی


نسیمی حیات‌بخش وزیدن گرفته است که بشارت باران با خود دارد. باد، قطرات آب را از دورترین نقاطِ دریاهای دور گرد می‌آورد و موج بر می‌انگیزاند. تلاطم دریا خبر از طوفانی نزدیک دارد. 


نسیم عشق دل دریایی ما را نیز به تلاطم کشانده است و امواج اشتیاق ما نشان از حیات دارد. س صفت مرداب است و حرکت، نشانه‌ی حیات. این کدام نسیم است و از کدام جنت قدس وزیدن گرفته؟ هر چه هست، طوفان نزدیک است. ان مع العسر یسرا.»



امروز فیلم شروع میشه و وارد قسمت پایش میشیم.

صحنه ها از غوره دون شروع میشه و ابتدا کلیپ معرفی بازیگران و سپس گروه و بعد از اون یه نمای کلی از تفریحگاه غوره دون به نمایش درمیاد.

بازیگر نقش اولم آقای حمیدی فر هستند و بازیگر نقش اول دختر هم خانم سولماز زارع مویدی هستند که در نقش فاطمه دختر عموی حیدر بازی میکنند.

فیلم از یک پسر مذهبی و حزب اللهی پرده برداری می کنه کلاس های ورزشی زیادی رو گذرونده و مهارت هایی مانند تیر اندازی و شنا و اسب سواری هم بلد هست.

در این فیلم برای حیدر اتفاقاتی می افتد که به صورت روایت گونه به نمایش  در می آید و فیلم در  مجموع تعدادی از خاطراتی هست که مردم و دوستان و اقوام نقش حیدر در فیلم بازگو می کنند.

فیلم بازگشت منجی با سه زیر مجموعه تولد یاران و حضور منجی و سپس صلح پایدار تشکیل شده که در صورتی که گروه اول این فیلمبرداری که به صورت رسمی امروز اعلام موجودیت کنه فیلم اول رو به صورتی که مد نظر هست ( و نظر من که کارگردان و نویسنده هستم این هست که چون بازیگران همه اولین فیلمشان هست نیازی به حرفه ای ساختن و مانور زیادی بر روی فیلمبرداری نیست. ) ساخته بشه ، فیلم دوم نیز برای انتخاب نقش های اصلی از همین گروه انتخاب میشه. چون اول فیلم تا آخر قسمت اول یک بازه زمانی 30 ساله هست اگر از همه نقش ها در فیلم دوم هم استفاده بشه ممکنه از کیفیت کار کم کنه. پس سعی میشه ضمن استفاده از همین بازیگران از دیگر بازیگران نیز در فیلم های دوم و سوم استفاده بشه.

اینو هم بگم که کل فیلم از پشت صحنه تا بازیگران همه و همه فیلم اولی هستند. به جز من که قبلا سابقه ساخت کلیپ هایی را داشته که در جشنواره های کشوری رتبه یک رقمی آورده اند اما فیلم اولی هست که مشغول به ساختنش هستم.

امیدوارم ضمن محدودیت های بسیاری که داریم از نداشتن دوربین با کیفیت و هم چنین بازیگران فیلم اولی و وجود محیطی ی در یک منطقه پر حاشیه بتونیم این فیلم رو در حداقل انتظار با محتوی خوبی ارائه کنیم.


Image result for €ØØ±ÙˆØ ÙÛŒÙ„Ù…€€Ž


دلم سیش تنگه!

 

 


دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 37 ثانیه 


نمیدونم چی میگه ولی هرچی میگه قشنگه شعرش





دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 


امروز خودم و چهارتا از بچه های گروه فیلمم رفتیم تمرین، راستش انتظار آنچنانی ازشون نداشتم، چهارتا دختر 17 ساله آنچنان تجربه ای در امر بازیگری نداشتند، اما خوب خودشون رو نشون دادن. واقعا امیدواری خوبی بهم دادن، نیرویی که پای کار باشه و متعهد و به دور از نگرش های سنتی غیر اجتماعی، باعث میشه فیلم حتی اگر غیر مذهبی هم باشه، امر عفت، حیا، حجاب و. از بین نره.


تیم من یه تیم خوب و حرفه ای هستن. اینقدر باهاشون کار میکنم که از لحاظ بازیگری به حدی برسن که نیازی نباشه با فیلم من کسی اونا رو بشناسه،بلکه با دیدن اسم اونا فیلم من رو بشناسن.


امروز حدود یک ساعت کار کردیم و بیشتر موضوع سر عکس العمل های بچه ها بود. یه سری از حرکات اشتباه در فیلم رو تصحیح کردم و براشون توضیح دادم، محیط فیلمبرداری رو نشونشون دادم، از روند پشت پرده فیلم براشون گفتم و چند تمرین کلی رو انجام دادن به صورت دو نفر دو نفر باهم.


خداکنه این زحمات ما نتیجه بخش باشه


راستش یه جورایی حس بدی دارم برای فردا

میدونی از یه طرف مجبوری خدمت سربازی رو تموم کنی، تا تازه بتونی توی اجتماع از صفر شروع کنی!!

ولی  هر بار موقع رفتن. شبش خوابم نمیبره. نه از ترس جزیره! از جوّی که اونجاس هم ترس نیست! تنها چیزی که ازش ترس دارم فقط یه چیزه!

شخصیت امین توی جزیره! از خودم میترسم. 


تا حالا از خودت ترسیدی؟


حقیقت 

نه به رنگ است و نه بو

نه به هآی است ونه هو

نه به این است ُ نه او

نه به جام است و سبو


گر به این نقطه رسیدی ؛

به تو سر بسته و در پرده بگویم

تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را :


آنچه گفتند و سرودند

تو آنی !!


منبع: وبلاگ عطر باران

http://atr-baran.blog.ir


سلام به همه

در ابتدا سال نو رو به همه تبریک میگم. ان شاء الله سال خوبی رو پیش رو داشته باشید.

من تازه از دوره پنجم برگشتم( حالا دوره پنجم چی دیگه بماند.)

از کاری که منو استخدام کرده بودن هم انصراف دادم(چه کاری و کجا بود هم بماند)

خیلی خوشحالم و اینکه دوره بعد دوره آخر به حساب میاد و در عین حال که دوره آخر رو میگذرونم، سربازیم هم تمومه!

روی من حساب باز کرده بودن ولی من روحیه نظامی گری ندارم!!!

دارم فعالیت هامو دوبرابر میکنم که بعد از دوره پنجم یه مجموعه کارایی رو شروع کنم

ببینم خدا چی میخواد.

دلمم برای تویی که این نوشته رو میخونی تنگ شده ( برای فرد خاصی نیست منظورم همتون هستین )





امروز دختر خالم اومده دنبالم میگه امین بیا بریم چند جای سپیدان رو نشونم بده تا چندتا عکس خوب بگیریم. آخه عکاس هست و البته تازه اومده ایران و میخواد موقع رفتن یادگاری های خوبی داشته باشه.


صبح ساعت 6 صبح زدیم بیرون تا 11 برگرشتیم. یه خورده دیوونس.

آهنگی که پایین گذاشتمش رو گذاشته تا آخر صداشو برده بالا. احساس میکردم دارم با هواپیما روی ابرا پرواز میکنم. حس ماشین سواری بهم دست نداد.


در مسیر کوه های شمالی بیضا





دریافت




امروز خیلی حالم خوب بود و البته هنوزم هست، حس اذیت کردن مردم درونم گل کرده بود و تصمیم گرفتم که با خط جدیدم به دختر داییم ( مریم ) پیام بدم ، این متن پیام ها ما هس:

من: سلام مری چطوری؟

مریم: سلام ببخشید شما؟

من: منم دیگه!

مریم: میدونم تویی، خب کی هستی؟ اسمت چیه؟!!

من: بابا منم دیگه ، حسن!

مریم: حسن کیه؟ اشتباه گرفتی آقا

من: مگه تو مریم نیستی دختر فلانی!

مریم: آره ولی تو اشتباه گرفتی

من: عجب روزگاری شده ها منو نمیشناسی؟

مریم: برو گمشو، یه ساعته منو درگیر کردی، حسن نداریم ما توی اقوام

من: بابا منم اه ، دیگه، احیانا قصد وزیر شدن نداری؟ میخوام به مجلس معرفیت کنم!

مریم: آهاااا. فهمیدم. خدا لعنتت کنه امین

من: امین کیه بابا؟

مریم: ما فقط یه مزاحم تلفنی داریم توی اقوام اونم تویی!!

من: یعنی سگ تو روح ذهنیتت که همیشه میفهمی منم!

مریم: من اگه همبازی دوران بچگیمو نشناسم دیگه باید خودمو خاک کنم.

من: آفررررین به عاشکم



 

 

 

ریحانه دختر خالم هست. 

 

ببینید وقتی اذیتش کردم چی برام میفرسته! :))))

 





 


 

 

این کلیپ رو نمیگم از کجا و چطور ضبط کردم.

هرچی هست خیلی زحمت کشیدم که کیفیتش بد بشه که معلوم نباشه. ولی خنده دار ترین روز زندگیم بود

 

 

 

 

 


اینو برای یکی که دوسش داشتم فرستادم




دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 37 ثانیه 




سلام

لطفا هر کسی که میتونه کمک کنه:

توی یه نظر سنجی و مسابقه محلی شرکت کردم به اینصورت که از یه سرمایه 500 هزار تومانی و در یک روستا و داشتن یه حیاط بشه یه راه و روشی به وجود آورد که حداقل 2 نفر توی روستا صاحب شغل بشن. چون تا الان 7 بار این مسابقه انجام شده و عملی هم بوده میخوام بهم کمک کنید و راهنماییم کنید. 

نظریه من اینه که چون شهرستان ما خیلی سر سبزه و پایتخت طبیعت استان فارس هست من میگم میتونن 250 هزار تومان رو جوجه بخرن(جوجه های محلی که میشه توی محیط سر باز هم نگهداری بشن) و 250 هزار تومان هم برای غذاشون کنار بزارن.

مدت این مسابقه یک سال هست و اگر ما جوجه ها رو 4 ماهه بزرگ کنیم و بفروشیم میشه 3 بار این کارو توی سال انجام داد و در اصل نصف هزینه کرد مساوی است با سود یعنی دفه اول 250 هزار تومان و دفعات بعد هم بیشتر از این مقدار سود به دست میاد که در نهایت دفعه پنجم که میشه سری اول سال آینده میشه چهارصد هزارتومان ماهانه که برای حداقلیات یک فرد بیکار مناسب هست و اینکه حجم کار هم کم هست . یعنی فرد فقط در روز نیاز به یک ساعت رسیدگی و صرف وقت در محل پرورش رو داره.


لطفا نظر بدید


 

 

 

بچه ها میدونن من سربازی هستم ببینید چکار میکنن

البته اینو قبلا هم فرستاده بودن ولی این یکی جدید هست

 

 

 

 

 

 





خنده دار ترین کلیپی که دیدم





دریافت
مدت زمان: 35 ثانیه 


5 فیلم برتر ایرانی

امروز لیستی از بهترین فیلم های حاضر رو براتون آماده کردم به همراه لینک دانلود آن ها که امیدوارم از دیدن این فیلم ها لذت ببرید:

۱- آینه بغل

در این فیلم مرتضی ( جواد عزتی ) در یک گاراژ کار می کند، در سالگرد نامزدی اش ،قصد دارد تا نامزدش مهناز ( نازنین بیاتی ) را با یک ماشین بسیار گران قیمت در سطح شهر بگرداند. اما آن ماشین، یکی از خودرو هایی هست که در گاراژ به امانت گذاشته شده و مسئولیت مرتضی نگهداری از آن ها هست و حق سوار شدن آن را ندارد.

بعد از گردش در سطح شهر برای نوشیدن آبمیوه خودرو را پارک می کنند که ناگهان ماشین جمع آوری زباله، آینه بغل خودرو را می شکند و داستان به این گونه پیش میرود که مرتضی و مهناز برای معذرت خواهی پیش صاحب فیلم میروند و داستان های بعد آن که توصیه می کنیم خودتان فیلم را ببینید.


برای دیدن ادامه مطلب و لینک دانلود بر روی ادامه مطلب کلیک کنید:


ادامه مطلب


مردان آسمان




راستش نمیدونم کار درستی کردم که توی یه گروه سایت نویس شرکت کردم که  برای

مجله خبری آنلاین دارن محتوا میسازن!

اما به هر حال به عنوان یک مجله خبری به نظرم خوب جواب بده.

فعلا دنبال 5 نفریم که توی گروه هستیم. داریم محتوا می سازیم و فک کنم 5 نفر دیگه لازم داشته باشن برای قسمت مدیریت!

هنوز مطلبی روی سایت نیست و تمرکز فقط روی مجع آوری محتوا هست


چندتا سوال بچه ها




اول اینکه چرا دخترا دوس دارن موقع عکس گرفتن از زاویه پشت، یه پا رو ( معمولا پای راست ) رو عقب وپای چپ رو جلو بزارن و پای راستشون رو خم میکنن.بعد روسری رو در میارن به گونه ای که سرشون توی تصویر نیوفته؟


دوم اینکه چرا همیشه گوشی رو به گونه ای می گیرن که تصویر 45 درجه میوفته؟!

یعنی نمیتونین عین بچه آدم عکس بگیرین؟
همیشه باید همه چیزشون برعکس تمام این بشریت باشه!

جلل خالق


(( الان یه عده میان میگن تو نژاد پرستی ))


امروز از ساعت 9 تا 2 بعداز ظهر توی دندون پزشکی بودم. دیگه داشتم بی هوش میشدم.

خرج امروز و صدا که جراحی لثه دارم و روز چهارشنبه که پر کردن یکی دیگه از دندونامه حدودا میشه 15/5 میلیون تومن . 

خدایا این پولو از من قبول کن در راه تو خرجش میکنم






همینطور که میدونید من سربازی هستم اونم توی جزیره سیری


روز شمار سربازی من داره به حرکت در میاد تا آخرین روز ها رو برای من تاریخی کنه.


پس وقتی از آخرین حضور توی جزیره سیری و پایان سربازیم برگردم ( ان شاء الله ) ، 40 نوشته رو که هر روز می نویسم براتون منتشر می کنم.


اتمام سربازی من یه شروع بسیار جالب خواهد داشت که اونو اگه زنده بودم براتون مطرح میکنم از یه فرصت بسیار جالب و مهم








شنبه اول باید برم بخیه دندونامو باز کنه!!!!
بعد باید برم دندونمو پر کنه!!!!
بعدم ساعت 6 عصر باید برم ترمینال که برم جزیره!!!!

خدایا این 35 روز رو تموم کن تا بره هر چه سریع تر
امیدوارم زود تموم بشه و راحت باشم اونجا
مخصوصا ایکه وضعیت آماده باش هم هست!
اصلا حس خوبی ندارم برای رفتن به جزیره سیری


برام دعا کنید




بعضی وقتا دلت میخواد با یکی بری بیرون

بعضی وقتا دلت میخواد خودت باشی و خودش

بعضی وقتا دلت میخواد سرتو بزاری روی شونش

بعضی وقتا دلت میخواد اینقدر ببوسیش که خسته بشی

بعضی وقتا.


همش توی کلمه " کاش " خلاصه میشه 

و به قول معروف

کاش رو کاشتن ولی سبز نشد



سلام

من برگشتم!!

اینم از آخر سربازی!

توی یه جزیره فوق حساس و امنیتی و فعالیت های سربازی زیاد و همچنین رد یه پیشنهاد کاری از اونجا اومدم خونه و واقعا خوشحالم.

الان چند وقته ناراحتی ندارم.

الان چند وقته خوشحالم.

الان چند وقته دنیا برام رنگارنگ شده!

الان چند وقته دارم به پیشرفت فکر میکنم دارم به روایت نصر فکر می کنم.

الان چند وقته که غمی از رفتن یکی از خوشحالی هام ندارم، چون دلایل خوشحالیم اینقدر زیادن که یکیش بره، بقیشون جاشو پر میکنه.

الان دارم سعی میکنم اون واقعی باشم. کسی که همیشه پنهانش کردم.

یه انسان آزاد!

امروز رفتم کتابخونه کتاب " مجموعه داستان های کوتاه  فلانری اوکانر " رو گرفتم که بخونم. امیدوارم کتاب خوبی باشه که قطعا هست.

من خوشحالم.!







شنبه اول باید برم بخیه دندونامو باز کنه!!!!
بعد باید برم دندونمو پر کنه!!!!
بعدم ساعت 6 عصر باید برم ترمینال که برم جزیره!!!!

خدایا این 35 روز رو تموم کن تا بره هر چه سریع تر
امیدوارم زود تموم بشه و راحت باشم اونجا
مخصوصا ایکه وضعیت آماده باش هم هست!
اصلا حس خوبی ندارم برای رفتن به جزیره سیری


برام دعا کنید



سلام


سربازیم تموم شد دیروز!!!!

چقدر دور جزیره پیاده روی کردم. چقدر زحمت کشیدم. یعنی کل استرس و عرق کردن و اذیت شدن سربازی یه طرف ، تسویه کردن هم یه طرف.

من سربازی بودم که اذیت نمیکردم و کارامو خوب انجام میدادم و اضافه خدمت هم نداشتم و نگرفتم، ولی نمیدونم باز چرا اینقدر اذیتم کردن.

یعنی این روزا همه رو دارن اذیت میکنن. آخه مگه مریض هستین!

واقعا شرایط بدی بود. ولی این روز آخرو تمومش کردم و الان یه مرد آزاد هستم

خدایا شکرت

البته نه شکرکه این مرحله رو گذروندم چون همینطور مسئولیت ها و انتظاراتم ازم بیشتر میشه  ولی شکر که تموم کردم حقارت رو.




واکنش دهه شصتیا 

 

دهه شصتیا وقتی چیزی که میخواستن رو براشون نمیخریدن

 

 


دریافت
مدت زمان: 13 ثانیه


دریا

بغلم کن ، بغلم کن که شدم تنها

بغلم کن بغلم کن بین نامردا

منو تک ننداز

دریا

اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم

توی این مرداب با این آدما بر خوردم، بعد کم آوردم

 

 


دریافت
مدت زمان: 48 ثانیه


سلام

ببخشید چند وقت نبودم.

دیروز دوباره تونستم باغمو پس بگیرم. البته با 10 میلیون پول بیشتر!

امروز هم کار حیاط کناریم تموم شد. تونستم یه حیاط خوب برای پرورش مرغ درست کنم. برای امتحان 200 تا جوجه آوردم. در کنارش تونستم رابطه خوبی با 5 تا کافی نتی جور کنم و تونستم ترجمه متون از انگلیسی به فارسی و برعکس و هم چنین ترجمه عربی به فارسی رو ازشون بگیرم.

توی یه سایت با محوریت آموزش کامپیوتر هم شروع به تدریس کردم.

راستش انتظار نداشتم ولی اینجور که حساب کردم، شاید  2 میلیونی بشه درآمدم. البته بدون جوجه ها!

خدایا شکرت که توانایی های خوبی بهم دادی تا توی این موقعیت اقتصادی بتونم درآمد خوبی داشته باشم و یه توصیه به شما که از توانایی هاتون میتونید پول دربیارید، برید جلو و از هیچ چیزی واهمه نداشته باشین.

 

خودم تنها دربرابر دنیا!

 

موفقیت در انتظارتون هست

 


سلام

شما میتونید به سایت بیضا شاپ برید ، تازه کارشو شروع کرده و فعلا داره یه سری محصولات رو میفرسوشه و قصد داره این لوازم رو بیشتر هم کنه.

خرید کفش

خرید محصولات محلی

محصولات ارزونه با کیفیتی که داره واقعا جایی با این کیفیت گیرتون نمیاد.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها